کارشناسان مشاوره دانشگاه آزاد اسلامی شهرکرد

کارشناسان مشاوره دانشگاه آزاد اسلامی شهرکرد


عزت نفس چیست؟

 

شاید براى شما نیز پیش آمده باشد که به چیزى «نیاز» داشته‏اید، ولى براى حفظ آبرو و «موقعیت‏» خویش، آن را با کسى مطرح‏ نساخته‏اید. یا گاهى مشکلى برایتان پیدا شده، اما آن را در حدى‏ ندانسته‏اید که براى چاره‏جویى و حل آن، آن را با کسى در میان ‏بگذارید.
آیا تاکنون شده است که براى رو به ‏رو نشدن با یک نفر ناباب، راه ‏خود را کج کنید، و براى دهان به دهان نشدن با یک فرد هرزه و هتاک، دندان روى جگر گذاشته، حتى به دفاع از خویش نپرداخته‏اید؟
اینها و نمونه‏هاى دیگرى از این قبیل، شواهدى بر روحیه‏اى ‏متعالى است که از آن با «عزت نفس‏» یاد مى‏کنیم.

 

جان آدمى عزیز است و رفاه و برخوردارى دوست داشتنى است؛ اما انسانیت انسان بالاتر از هر چیز است و شخصیت و آبرو قیمتى‏ بسیار بالاتر از مال و اندوخته دارد. «کرامت نفس‏» نیز، ارزشى برتر از معادلات و محاسبات منفعت‏گرایانه و مادى دارد.وقتى انسان به چیزى طمع مى‏بندد، بخشى از انسانیت والاى‏ خویش را در معرض خطر و تلف شدن قرار مى‏دهد تا آن «خواسته‏» را برآورده سازد. گاهى هم حق و دین و شرف و کرامت نفس، زیر «پا» گذاشته مى‏شود تا آن مطلوب و خواسته به «دست‏» آید. آیا به راستى ‏خواسته‏هاى نفسانى تا این حد مهم است که در چنین معامله زیانبارى ‏پى‏گیرى شود؟
چگونه مى‏توان به خواسته‏هاى دل، بى‏حساب و بى‏حد و مرز رسید، بى‏آنکه از معنویت و کمال و ارزش، چیزى را فدا کرد و از دست‏ داد؟
صاحبان «عزت نفس‏»، هرگز آبروى خود را به کف نانى ‏نمى‏فروشند و به خاطر «مناعت طبع‏»، هرگز خواسته‏هاى دل را زمینه‏ساز حقارت و زبونى و خفت و خوارى نمى‏کنند.
چگونه مى‏توان به خواسته‏هاى دل، بى‏حساب و بى‏حد و مرز رسید، بى‏آنکه از معنویت و کمال و ارزش، چیزى را فدا کرد و از دست‏ داد؟
صاحبان «عزت نفس‏»، هرگز آبروى خود را به کف نانى ‏نمى‏فروشند و به خاطر «مناعت طبع‏»، هرگز خواسته‏هاى دل را زمینه‏ساز حقارت و زبونى و خفت و خوارى نمى‏کنند.

بهاى وجود

نماد دیگرى از «عزت نفس‏»، آن است که انسان، پاسدار کرامت ‏وجودى خویش باشد و ارزش فوق مادى خود را با خواسته‏هاى حقیر و هوس‌هاى ناپایدار و درخواست‌هاى ذلت‏بار، لکه‏دار نسازد. «عزت‏» به ‏معناى صلابت و استوارى و نفوذناپذیرى و تسخیر نشدن و فرونپاشیدن و سست نشدن و نبودن است. انسانى عزیز است که به پستی‌ها و حقارت‌ها راه ندهد که در زمین دل و جان و زمینه شخصیت او نفوذ کند. کسى عزت نفس دارد که هویت انسانى خویش را در مقابل ضربه‏هاى‏ خردکننده فسادها و تباهی‌ها حفظ کند و این جز در سایه «خودشناسى‏» و آگاهى به ارزش انسانى و والایى جایگاه معنوى انسان فراهم نمى‏آید.
انسان خود را با چه چیزى مقایسه مى‏کند و به چه چیزى ‏مى‏فروشد و خود را به چه مى‏دهد و چه مى‏گیرد؟ اصلا انسان به چه و چند مى‏ارزد؟
حضرت على(علیه‌السلام) در سخن زیبا و بلند و شیوایى، در بیان جایگاه ‏رفیع انسان و ارزش وجودى او مى‏فرماید: «بدانید که براى جان‌ها و وجودهاى شما، قیمت و بهایى جز «بهشت‏» نیست. آگاه باشید و خود را جز به ‏بهشت نفروشید»: «انه لیس لانفسکم ثمن الا الجنة، فلا تبیعوها الا بها.»(۱)
کسى که این جایگاه را بشناسد و از آن مراقبت کند، هرگز به پستى ‏و حقارت و طمع و ذلت کشیده نمى‏شود و گوهر خود را به تمنیات ‏نفسانى و خواهش‌هاى مادى نمى‏فروشد. عزت نفس، مانع مى‏شود که‏ انسان آگاه، خود را ارزان بفروشد.
 

خواستن، پل ذلت

«کیان وجودى‏» انسان، گاهى به خاطر «طلب‏» در هم مى‏شکند. هر کس مى‏کوشد خود را کامل و بى‏نیاز و بزرگوار جلوه دهد و شخصیت‏ خویش را نگهبان باشد. ولى گاهى افراد سست اراده و طماع در برابر «خواستن‏»، آن گوهر را از کف مى‏دهند.
خواستن، سند «احتیاج‏» است و نشانه فقر و نادارى. گاهى یک‏ «آبرو» در گرو یک «درخواست‏» قرار دارد و با گشودن دست نیاز، آن آبرو و حیثیت ‏سالیان دراز، یکباره بر خاک مى‏ریزد و بر باد مى‏رود.
انسان خود را با چه چیزى مقایسه مى‏کند و به چه چیزى ‏مى‏فروشد و خود را به چه مى‏دهد و چه مى‏گیرد؟ اصلا انسان به چه و چند مى‏ارزد؟ امام على(علیه السلام) فرموده است:
«ماء وجهک جامد تقطره السؤال، فانظر عند من تقطره؟»(۲)؛ آبروى تو، جامد است و با سؤال و درخواست، قطره قطره ‏مى‏ریزد. بنگر که قطرات آبرو را پیش چه کسى مى‏ریزى!
و چه زیبا گفته است صائب تبریزى:
دست طلب چو پیش کسى مى‏کنى دراز               پل مى‏کشى که بگذرى از آبروى خویش
بدترین وضع، آن است که حرص و طمع و تکاثر و افزون‏طلبى، انسان را به «خواستن‏» وادار سازد و براى دست‏یافتن به آنچه که ندارد، دست‏ به هر کارى بزند و پیش هر کس و ناکسى کوچک شود و التماس ‏و خواهش کند و کوچک شود، غلام و چاکر این و آن گردد، تا از این ‏رهگذر، چیزى بر «داشته‏»هایش بیفزاید و یا به برخى از «خواسته‏»هایش‏ برسد.
مگر دنیا چه اندازه مى‏ارزد که انسان، اعتبار و شرف خود را در گرو آن بگذارد؟
مگر پول، چقدر مقدس است که انسان، عزت نفس خویش را با آن ‏مبادله کند؟
آیا باید به هر خواسته‏اى رسید؟ و هر چه را «دل‏» خواست، باید تامین کرد؟ پس عفاف و کفّ نفس و کنترل غرایز و تمنیات و مهار زدن ‏بر حرص و آز، براى کجا و کى و چه کسانى است؟!
در این داد و ستد، چه مى‏دهیم و چه به دست مى‏آوریم؟
سخنى زیبا از حضرت على(علیه السلام) نقل شده است:
«و اکرم نفسک عن کل دنیة و ان ساقتک الى الرغائب، فانک لن تعتاض بماتبذل من نفسک عوضا»(۳)؛ خویشتن را از هر چه که پست ‏باشد، والاتر بدان و پرهیز کن. هر چند تو را به خواسته‏ها و آمالت ‏برساند. چرا که تو هرگز از آنچه که از«خویش‏» مى‏دهى، چیزى عوض نخواهى یافت.
مگر دنیا چه اندازه مى‏ارزد که انسان، اعتبار و شرف خود را در گرو آن بگذارد؟
مگر پول، چقدر مقدس است که انسان، عزت نفس خویش را با آن ‏مبادله کند؟
آیا باید به هر خواسته‏اى رسید؟ و هر چه را «دل‏» خواست، باید تامین کرد؟ پس عفاف و کفّ نفس و کنترل غرایز و تمنیات و مهار زدن ‏بر حرص و آز، براى کجا و کى و چه کسانى است؟!

مساله بر سر شرافت و کرامت انسان است. وقتى در این داد و ستد، در مقابل «دنیا» و خواهش‌هاى نفسانى قرار گرفت و بخشى از آن به هدر رفت و تباه شد، دیگر جایگزینى براى آن پیدا نخواهد شد.
چه بسیار عزیزانى که در چاه «خواستن‏» افتادند و چون با طناب ‏دیگران بیرون آمدند و به خواسته‏هاى نفسانى رسیدند، زیر بار منت‏ دونان ماندند و عزت خویش را در همان چاه وا نهادند و کرامت را با وابستگى به دیگران معامله و مبادله کردند.
نخواه، تا عزیز بمانى. طمع مدار، تا سربلند باشى و قانع باش، تا اسیر نگردى.
این رهنمود مولاى آزادگان حضرت علی(علیه السلام) است که فرمود: «القناعة تؤدى الى العز»(۴)؛ قناعت، عزت مى‏آورد. و نیز سخن او است که: «العز مع الیاس‏»(۵)؛ عزت، همراه با ناامیدى از دست مردم است. به آنچه‏ دارى قانع باش و به داشته‏هایت ‏بساز، تا عزیز باشى.
 

حفظ گوهر عزت

نگهبانى از گوهر عزت و کرامت، وظیفه است. نباید خود را در معرض تحقیر و توهین قرار داد. انسان باید از کارى که به‏ معذرت‏خواهى وادار شود پرهیز کند، تا از این طریق هم، وجهه و آبرو و اعتبارش صدمه نبیند. معاشرت بزرگوارانه، براى مصون ماندن از تعرض و دشنام نااهلان، نگهبانى از عزت نفس است. رسیدن به این ‏هدف، تنظیم خاصى را در روابط انسان با دیگران مى‏طلبد، رابطه‏اى بر مبناى هوشیارى و حفظ عزت و مناعت و زیر پا گذاشتن طمع‌ها و خواهش‌ها.
باید چنان زیست که به پرداخت جریمه، مجبور نشد،
سخنى زیبا از حضرت على(علیه السلام) نقل شده است:
«و اکرم نفسک عن کل دنیة و ان ساقتک الى الرغائب، فانک لن تعتاض بماتبذل من نفسک عوضا»؛ خویشتن را از هر چه که پست ‏باشد، والاتر بدان و پرهیز کن. هر چند تو را به خواسته‏ها و آمالت ‏برساند. چرا که تو هرگز از آنچه که از«خویش‏» مى‏دهى، چیزى عوض نخواهى یافت.

باید چنان کار کرد، که مورد توبیخ و ملامت قرار نگرفت،
باید آنگونه رفتار کرد که از سوى دیگران، توهینى به انسان‏ صورت نگیرد. حداقل، بخشى از اینها به دست ماست. البته نه به این‏ معنا که انسان از انجام وظیفه گفتارى و کردارى و موضع‏گیرى در جاى‏ مناسب، شانه خالى کند، بلکه موجبات وهن و توهین نسبت ‏به خویش‏ و تحقیر شدن در حضور جمع را فراهم نیاورد.
هم در برخورد با قدرتمندان باید «عزت دینى‏» خود را پاسدار باشیم، هم در مواجهه و معاشرت با پولداران، از رفتار ذلیلانه و حقیرانه‏ پرهیز کنیم. اینگونه مى‏توان موساى عزت را در برابر فرعون قدرت، سربلند نگه داشت. اگر کسى ثروتمندى را به خاطر پولش احترام کند، دین و شرافت‏ خود را زیر پاهاى خویش، له کرده است. به تعبیر حضرت على(علیه السلام):
«من اتى غنیا فتواضع له لغناه، ذهب ثلثا دینه‏»(۶)؛ هر کس نزد ثروتمندى رود و به خاطر توانگرى و ثروتش در مقابل او کرنش و فروتنى کند، دو سوم دینش رفته است!
شگفتا که آیین یک انسان، از کجاها لطمه مى‏خورد که به خیال هم ‏نمى‏رسد.
این منش و رفتار را باید به کودکان هم آموخت، تا با عزت نفس بار آیند و در مقابل «دارایان‏»، احساس حقارت و کوچکى و ذلت نکنند.
اگر نسل نوجوان ما، مفهوم کرامت انسان و مناعت طبع و عزت‏ نفس را در نیابد، با روح کوچک و همت محدود و چشمى همیشه‏ گرسنه، اسیر دنیاداران مى‏شود. بزرگترین خدمت‏ به فرزندان، تعالى ‏بخشیدن به همت‌ها و غنا بخشیدن به شخصیت وجودى آنهاست. در سایه چنین تربیتى، صاحبان روح‌هاى بلند و وارسته، اینگونه طلب‌ها را تلخ و دشوار مى‏یابند و به آن تن نمى‏دهند.
در دیوان منسوب به ‏حضرت على(علیه السلام) شعرى است‏ با این مضمون:
«جا به جا کردن صخره‏ها از قله کوهها، نزد من از تحمل منت مردم محبوب‏تر است. من تلخى همه اشیاء را چشیده‏ام. هیچ چیز، تلخ‌تر از «سؤال‏» و درخواست ‏نیست.»


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: علی اسلامی فارسانی ׀ تاریخ: یک شنبه 13 آذر 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

CopyRight| 2009 , moshaver866.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com